. . .
.























































































وسط بهار یهو پاییز برگشت

....

به کویت با دل شاد آمدم با چشم تر رفتم

به دل امید درمان داشتم، درمانده تر رفتم

نیامد دامن وصلت به دستم هر چه کوشیدم

ز کویت عاقبت با دامنی خونین جگر رفتم

تو رشک آفتابی کی به دست «سایه» می آیی

دریغا آخر از کوی تو با غم همسفر رفتم


برچسبها:
نوشته شده در یک شنبه 10 ارديبهشت 1393برچسب:,ساعت 23:58 توسط از یاد رفته|



      قالب ساز آنلاین